نقدی بر جدیدترین ساخته نرگس آبیار؛
روایتی زیبا از شبی که ماه کامل شد
روایتی عاشقانه از یک اتفاق امنیتی میتواند برای بسیاری از مخاطبین جالب توجه باشد
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی انقلاب نیوز، فیلم برای بسیاری از کسانی که آن را دیدهاند با وجود ریتم خوب بازی میتواند مهیج باشد ولی پایان بازی کمی کسل کننده و ناراحت کننده است.
شبی که ماه کامل شد، روایتی از زندگی خانواده برادر عبدالمالک ریگی است که در التهابهای فعالیت جندالله در سیستان و بلوچستان شکل گرفت. این فیلم در سکوت خبری جلوی دوربین رفت، لوکیشن فیلم در ایران و پاکستان فیلمبرداری شد و هوتن شکیبا نقش اول فیلم را بعد از انصراف هومن سیدی همراه با الناز شاکردوست و شبنم مقدمی برعهده گرفت.
تمام ماجرا زیر سر عبدالمجید است. هرچند مشخص نمیشود که به هر حال عبدالحمید (برادر عبدالمالک ریگی) که فیلم درباره این شخصیت است، چرا از این میرود. آیا واقعا دوست دارد که به پاکستان برود تا در عملیاتهای تروریستی شرکت داشته باشد یا اینکه از ابتدا بنا داشت تا از طریق پاکستان به اروپا سفر کند و چیزی که خود آن را ننگ بدنامی خانواده مینامد، فراموش کند.
اما عبدالحمید تا پایان داستان در کنار عبدالمجید میماند. کارگردان در بسیاری از بخشهای فیلم تلاش کرده است تا تناقض رفتاری، عملی و سخنان گروهک تروریستی جندالشیطان را به تصویر بکشد. مخصوصا آنجایی که عبدالمجید به پدرش حملهور میشود و به باد کتک میگیرد ولی عبدالحمید آنها را از هم جدا میکند.
سربازان عبدالمجید به پدرش بی رحمانه تیراندازی میکنند و مادری که در سکوت مخالفت خود را پنهان کرده است. همه اینها داستانی از زندگی درام خانواده ریگی است. ناامنی، جنگ، خون ریزی و درگیری در کنار همدیگر سوغات غرب برای ایران است. حمایت بی دریغی که به نام خدا علیه خدا استفاده میشود.
هرچند این فیلم به صورت کامل بی رحمیها و خشونتهای گروهکهای تکفیری را به تصویر نکشیده است ولی تا حدودی نرگس آبیار سعی داشت تا زجر و درد را به تصویر بکشد. شاید مخاطب ما توجیه شود که در مقابل دشمن با چه ادبیاتی باید برخورد کرد و آیا جواب گلوله را با سکوت میتوان داد؟ همان شعری که از درد بی منطقی سوغات جریان اسلام رحمانی است.
انتهای پیام/
شبی که ماه کامل شد، روایتی از زندگی خانواده برادر عبدالمالک ریگی است که در التهابهای فعالیت جندالله در سیستان و بلوچستان شکل گرفت. این فیلم در سکوت خبری جلوی دوربین رفت، لوکیشن فیلم در ایران و پاکستان فیلمبرداری شد و هوتن شکیبا نقش اول فیلم را بعد از انصراف هومن سیدی همراه با الناز شاکردوست و شبنم مقدمی برعهده گرفت.
تمام ماجرا زیر سر عبدالمجید است. هرچند مشخص نمیشود که به هر حال عبدالحمید (برادر عبدالمالک ریگی) که فیلم درباره این شخصیت است، چرا از این میرود. آیا واقعا دوست دارد که به پاکستان برود تا در عملیاتهای تروریستی شرکت داشته باشد یا اینکه از ابتدا بنا داشت تا از طریق پاکستان به اروپا سفر کند و چیزی که خود آن را ننگ بدنامی خانواده مینامد، فراموش کند.
اما عبدالحمید تا پایان داستان در کنار عبدالمجید میماند. کارگردان در بسیاری از بخشهای فیلم تلاش کرده است تا تناقض رفتاری، عملی و سخنان گروهک تروریستی جندالشیطان را به تصویر بکشد. مخصوصا آنجایی که عبدالمجید به پدرش حملهور میشود و به باد کتک میگیرد ولی عبدالحمید آنها را از هم جدا میکند.
سربازان عبدالمجید به پدرش بی رحمانه تیراندازی میکنند و مادری که در سکوت مخالفت خود را پنهان کرده است. همه اینها داستانی از زندگی درام خانواده ریگی است. ناامنی، جنگ، خون ریزی و درگیری در کنار همدیگر سوغات غرب برای ایران است. حمایت بی دریغی که به نام خدا علیه خدا استفاده میشود.
هرچند این فیلم به صورت کامل بی رحمیها و خشونتهای گروهکهای تکفیری را به تصویر نکشیده است ولی تا حدودی نرگس آبیار سعی داشت تا زجر و درد را به تصویر بکشد. شاید مخاطب ما توجیه شود که در مقابل دشمن با چه ادبیاتی باید برخورد کرد و آیا جواب گلوله را با سکوت میتوان داد؟ همان شعری که از درد بی منطقی سوغات جریان اسلام رحمانی است.
انتهای پیام/
نظرات شما